کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم..

می مانم

 من فکر می کنم که زیاد فکر کردم به لحظه های فکر نکرده ی زندگی ام ،فکر می کنم که بهتر است دیگر به چیزهایی که دلم نخواسته فکر نکرده باشم بهشان ، فکر نکنم. آخر مغزم بادکنک هلیومی سرخیست که خودش را دارد می کوبد به جمجمه. دلش می خواهد برود به آسمان و توی پره های هواپیمای ملخی نوستالژیک آنتوان دوسنت اگزوپری گیر کند و باهم به سیاره ی دیگری سفر کنند. آنجا که فقط گل های رز پر افاده اند. گل های رز را همه جوره می شود تحمل کرد. اگر باور کنی که رز بی افاده دلپذیر نیست حتی

نظرات 2 + ارسال نظر
شییویید بانو شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ق.ظ http://shiiviid.blogsky.com

باششششششه!

:) ..!!

ساسان سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ

همه اینایی که گفتی رو میشناسم ، فقط یکم پسرونه تر !

D:..اینی که من گفتم خیلی لحطیف بود؟! ;)
ارادتمندیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد